شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد

ساخت وبلاگ
«ابر آزاري بر آمد، باد نوروزي وزيد»يعني: اي ياران! به راه افتاده باز عيد سعيدعيد امسال ما، صد و هفتاد تومان شد، بجنببايد اكنون تلفن همراه و بنز نو خريد!جا براي حاج فيروز و عمو نوروز نيستچون كه بيست و شش نفر مهمان ز شهرستان رسيدميهمانا! شربت و نوشابه مي خواهي چه كار؟آب سالم را بنوش و لعنتي بكن بريزيد!گر جواني ديپلمه همسر گرفت اين روزها«بار عشق و مفلسي را هر دو مي بايد كشيد»بي گمان، اين چند روزه ورشكست ات مي كنندعيدي و شيريني و آجيل و ديد و بازديدهر كسي شد با خبر از قيمت كفش و لباسلاجرم برق سه فاز از كلّه‌اش فوراً پريديا كه در بوتيك از پيراهني پرسش نمودرفت بيرون و دگر پشت سر خود را نديدديو بي رحم گراني، وه! چه غوغا مي كندخون مفلس مي مكد هر لحظه اين ديو پليدكس نمي داند بر «آرش» اين شب عيدي چه رفت«اين قدر دانم كه از شعر ترش خون مي چكيد» شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 88 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 22:15

«آخير چَرشنبه گلير، اي واي، آمان، اي واي، آمان!هامي دئيير: «فيشقا آلان، سنتور آلان، ميز قان آلان»!كارمند آيليق آليب، هم‌ده‌كي بايرام‌ليغينيييغي‌سان بير يئره، بئش يوز تومن اوْلمور هئچ، اينانبئش اوشاق، بيرده خانيم، بايراما پالتار ديله‌ييربيلمه‌ييرلر بو پولا، هئچ فاطي‌يا يوْخدور تومانپوسته‌نين هر دنه‌سي يوز تومن اوْلموش تزه‌جهآجيلين قيمتي يوْخسول‌لاري ائتميش هراسانقيرميزي خيردا باليق، اوچ‌مين اوْلوب، بلكه‌ده چوْخساتير آجيل‌له باليق، هر كوچه‌ده اللي دوكانچاي‌دا يوْخدور دوروسو، ملّت آتيلسين بو گئجهبئله چاي‌دا آچيلان بخته، سالار فضله، سيچانچايي بوْشلا، دؤزه‌ريك، بلكه ياغيش ياغدي بير آزتبريزه ياغسا ياغيش، «نيل» تك اوْلار هر خيابانبعضي يئرلر ياناجاق اوْد دان آتيلسان، بونو بيلبخت آچيلماز، سنه آنجاق توْخونار چوْخلو زيانهئچينه نيّت ائديب، سالما آچار، فال بيله‌سنملّت ايندي دانيشير چوْخ باهاليق‌دان- زاد دانگئجه تئز يات، داداشيم! بلكه يوخوندا گؤره‌سناوجوز ائتميش، باها قيمت‌لري دؤولت عمي‌جان!ايگنه آتسان يئره دوشمز خياوان‌لاردا بوگونباس- ها باس‌دير، گؤروسن ووردو آيي، قاچدي قابانائل قيميلدير بو شولوق‌لوقدا قاريشقا كيمي، باخهامي ائيلير تاماشا، يوْخ اؤزونه بير زاد آلانكيمسه‌نين يوْخدو بو گون‌لر حالي شال ساللاماغاباخاسان، ميرسيغيني ساللاييب هر قيز- اوْغلانيوْخدو بير زاد كي، شالا باغلايالار بايرامليقحتّي شال ساللاياني ايندي ائديرلر عُريانآلتميش ايل‌دير كي، چيخيرسان جيزيغيندان، «آرش»بللي‌دير كي، سني يوْل‌دان چيخاريبدير شيطان شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 97 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 22:15

مي‌پريم از رويِ آتش، پُرنشاط و شادمانسُرخي‌اش از ما شود تا زرديِ ما هم از آناصلِ كاري سُرخي و زردي‌ست، باقي را ولشبي‌خيالش گر بسوزد خشتك و پا و فلانتا كه گردد باز اين اقبال و بخت و غيره جاتچارشنبه مي‌پريم از رويِ يك آبِ رواننيست جايِ غصه و غم گر به جايِ بخت‌هاباز گردد بندِ كفش و چيزِ ديگر ناگهاناز «تاناكورا» و يا از «دست دوّم» مي‌خريمكاپشن و شلوار و مانتو، بهرِ هر پير و جوانتنگ و كوتاه‌اش، مثالِ قبر، باشد پرفشارگر بلند است و گشاد افتد ز تن‌ها، هر زمانگر براي «ديد» ما رفتيم، صاحب خانه نيست«باز ديد» آيند اما پيش ما صد ميهمانپُرتقال و سيب مي‌لمباند هركسي چند تاموز، نمي‌دانم كجا يك باره مي‌گردد نهانچون چهار روز است تعطيلي در اين عيد سعيداز سفر گويم؟... فقط تا انتهاي كوچه‌مان!تازه، آن هم پُر ترافيك و هوا آلوده استسوخت هم سهميه‌بندي چون شده، پس آي...، امان!صد گره بندند بر سبزه، به روزِ «سيزده»با اميد فتح يك شوهر، تمام دلبرانگر هفشده تا درخت اينان گره بر هم زنندشايد آن ترشيده‌هاشان نيز گردد كامرانسهمِ تو- «آرش»!- از اين عيد و بهار و غيره‌جاتبود اين كه، قيمتِ اجناس گردد بس گران! شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 80 تاريخ : پنجشنبه 25 اسفند 1401 ساعت: 22:15

عارفان راستین، از ابوسعید ابی‌الخیرگرفته تا مولوی و شیخ‌شهاب‌الدین سهروردی و دیگران «عشق» را نخستینآفریده‌ی حضرت باری‌تعالی شناخته و اصولاً اصلی‌ترین هدف از آفرینش هستی راایجاد عشق و زنده نگاه داشتن آن از ازل تا ابد دانسته‌اند.اینان، آن «امانت» را که دشت‌ها، کوه‌ها، اقیانوس‌ها، آسمان‌ها و حتی ملایکخود را در کشیدن بار آن ناتوان دیده‌اند و تنها انسان شایستگی‌اش را داشتهاست، همان «عشق» می‌دانند و «بلی» گفتن انسان در پاسخ به پرسش «أَلَستُبِربّکُم» را همان تعهد در پذیرایی «عشق» و ادامه دادن «وفا» تعبیر و تفسیرکرده‌اند.در کانون پاک خانواده‌ها نیز «عشق» به سان چراغی مقدس و آتشکده‌ای همیشهروشنایی آفرین و هستی‌بخش است که دل‌ها را جاودانه روشن، گرم و بهاریمی‌کند و اهریمن بی‌وفایی، خیانت و ناراستی را به نابودی مطلق می‌کشاند.داستان‌ها و افسانه‌های عاشقانه بخش‌های بزرگی از ادبیات، بخصوص اشعاراقوام، نژادها و ملت‌های گوناگون جهان را تشکیل داده و موجب آفرینش آثاربسیار زیبا و دل‌انگیزی شده‌اند. آثاری که خواندن و شنیدن آن‌ها، درهایجهانی بسیار زیباتر از بهشت را بر روی دل‌ها و احساس‌های پاک و لطیف هرخواننده و شنونده‌ای می‌گشاید و انسان‌ها را در لذتی آسمانی و اثیریغوطه‌ور می‌سازد.همه‌ی این داستان‌ها و افسانه‌ها، زیبا و روح‌نواز هستند، در این بهشت‌هایساخته شده توسط نیروهای اهورایی روان و ذهن انسان‌ها، اقیانوس‌هایی از نور،صفا، پاکی، عرفان، فداکاری و… موج می‌زند. اما در میان اقوامی که من باادبیات آن‌ها آشنایی دارم، داستان‌های مربوط به ترک‌های اوغوز یک سر و گردنبالاتر از دیگران ایستاده‌اند و در این میان، داستان «دلی دؤمرول» از کتاب «دده قورقوت» واقعاً چیز دیگری است.در ادبیات عاشقانه‌ی عربی و فارسی، ه شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 80 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 17:06

«كفش هايم كو؟» كت و شلوار كجاست؟ و چه مقدار از آن پول به جا مانده درونِ كيفم، از پىِ سركشى نيمه شبِ همسرِ محبوب به جيبِ بنده؟ ××× بايد اين نصفِ شبى، راه بيفتم، بروم. بايد از پنج چهار راه و دو ميدان، با همين پاىِ پياده، زودتر رد بشوم. نانوايى دور است، صفِ نان نيز، شلوغ. بنده بايد دو - سه تا نان بخرم، روغنى، يا كره‏اى، فانتزى هم بد نيست. بعد از آن هم، حلوا، شكرى، گردويى، يا غيره! صد گرم نيز پنير ليقوان، پاكتى شير، كره، تخم مرغ و غيره! ××× حال، صبحانه مهيّا شده است، چايى تازه دم و دبش درونِ قورى‏ست، و سماور به خوشى مى‏جوشد! ××× «كفش هايم كو؟» بايد اكنون بروم، وقتِ اداره، دير است. طبقِ معمولِ هميشه، بايد از آنجا زنگى بزنم، و بگويم به خانم: «وقتِ صبحانه شده، همه چيز آماده‏ست.» و خودم پشتِ ميز، مختصر نان و پنيرى بخورم! شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 95 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 17:06

تو را من دوست مى‏دارم، چهل خروار ارادات دارم و پنجاه تُن اخلاص، عبيدم، چاكرم، عبدم، مريدم، نوكرم، اى دوست! نمك پرورده‏ام من، خانه زادم، خاكِ پا، آن هم به وجهى خاص! تو نور چشم من، هم طاقتِ زانوى من هستى، سراپا معرفت، لوطى گرى، درويشى و مردى. تو، خوش تيپى، رشيدى و چهار شانه، تمام قول و فعلت، مرد مردانه، رفيق حجره و گرمابه و غيره، گل خوشبوىِ من هستى! تو، ماشينِ قشنگت را امانت مى‏دهى هر دم كه مى‏خواهم. به هر جا مشكلى دارم، تو هستى يار و همراهم، به هر جايى خرم لنگيد، مى‏آيم سراغِ تو، تمامِ هفت روز و هفت شب از هفته را سر مى‏كنم زيرِ چراغِ تو، تمامِ صبح‏ها، صبحانه را در خدمتت هستم، و در ناهار و وقتِ شام. تو، شيرِ مرغ و جانِ آدميزاد از براىِ من هميشه كرده‏اى حاضر، و من بسيار ممنونم از ابن بابت، و يك مقدار هم، شاكر! و تا وقتى كه اوضاعِ من و تو اين چنين باشد، تو را من دوست مى‏دارم، و خواهم داشت. مگر نشنيده‏اى اين را كه مى‏گويند: «تا پول دارى، رفيقتم، عاشقِ پول كيفتم»؟! شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد...
ما را در سایت شعر ملمع قاچ چاي- قند آل! شعر طنز حمید آرش آزاد دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : arashazad بازدید : 74 تاريخ : شنبه 6 اسفند 1401 ساعت: 17:06